اضطراب:

اضطراب:
تعریف اضطراب :
سازمان بهداشت جهانی اضطراب را چنین تعریف می کند مجموعه ای از تظاهرات عضوی و روانی که نتوان آن را به خطر مشخصی نسبت داد و علائم به صورت و به حالت مداومی ادامه یابند به نظر رئومی اضطراب عبارت است از ترسی که در اثر به خطر افتادن یکی از ارزشهای اصول زندگی شخصی ایجاد میشود ممکن است اضطراب را یک نوع درد داخلی دانست که سبب ایجاد هیجان و به هم ریختن تعادل موجود میگردد و چون بشر دائما به منظور برقراری تعادل کوشش میکند بنابراین میتوان گفت که اضطراب یک محرک بسیار قوی است امکان دارد این محرک مضر باشد این خود بستگی دارد به درجه ترس و مقدار خطری که متوجه فرد است
اضطراب متعادل آن است که شدت عکس العمل متناسب باشد با مقدار خطر واین خود مفید است و برای رشد و تکامل صحیح شخصیت لازم است
ارنست هیلگارد در کتاب مقدمه ای بر روانشناسی درباره ترس و اضطراب بعنوان محرکها برای اضطراب سه معنی ذکر میکند : اضطراب مقدم بر هر چیز یک حالت ترس ‚ نگرانی و ناراحتی است ؛ اضطراب با ترس ارتباط نزدیک دارد اما ترسی است که گاهی در مقابل امر مبهم بوجود می آید و زمان و موضوع معین ندارد ؛ اضطراب در معنی یک ترس مبهم محدود نیز استعمال میشود و آن ترس از ناامنی است اضطراب در این معنی بیشتر جنبه اجتماعی دارد و از لحاظ منشا امری است اجتماعی که از کودکی شروع می شود ؛ اضطراب در معنی سوم نگرانی از رفتار خودمان یل احساس تقصیر است یا به واسطه اعمال منع شده ای که در گذشته انجام داده ایم و دیگران متوجه آنها نبوده اند احساس تقصیر می کنیم ترس از ابراز این بخش پنهانی ممکن است منشا اضطراب شود
در اضطراب جزء شناختی مبهم و از نظر ذهنی نا متمرکز است بجای وقوف به خطری روشن و شناخته شده شخص از احساس نگرانی منتشر در رنج است تفکر غالب این است که چیزی وحشتناک در شرف وقوع است شخص مبتلا قادر به حمله وتخریب منبع اضطراب نیست چون مشخص نیست در عین حال توان فرار از آن را هم ندارد اجزاء جسمی وهیجانی اضطراب شبیه اجزاء ترس اما معمولا شدیدتر از آن هستند
در تئوری روانکاوی مفهوم ترس و اضطراب این چنین است : اضطراب با ترس فرق دارد اضطراب واکنش در مقابل خطری است که از درون شخص بصورت یک انگیزه ممنوع غریزی که نزدیک است از کنترل خارج شود وی را تهدید می نماید ؛ ترس از طرف دیگر واکنش نسبت به یک خطر واقعی خارجی است که ممکن است حیات یا سلامتی شخص را در مخاطره اندازد
در مقابل نظریه روانکاوها‚ رفتارگراها معتقدند که اضطراب واکنشی هیجانی آموخته شده ازطریق شرطی شدن میباشد وجود مشترک تعاریف اضطراب درزمینه روانشناسی عبارتست از احساس ‚ تشویق ‚ ناراحتی ‚ هیجان و فشار روحی یا وحشتی که مبهم است
علل پیدایش اضطراب :
1ـ افرادیکه مرتکب عملی می شوند که با ارزشهایشان همخوانی ندارد ‚ احساس گناه می کنند و سپس دچار اضطراب می گردند
2ـ اضطراب گاه بر اثر مسائل و شرایط محیطی پدید می آید و این حالت بیشتر در مواقعی پیدا می شود که فرد به وسیله دیگران مورد ارزشیابی قرار می گیرد
3ـ گاه اضطراب معلول توجه زیاد فرد به توانائی خویش در ارضای انگیزه ها و یا کنترل موقعیتها می باشد
4ـ ناسازگاری والدین ‚ تعارض و همچنین  ناکامی می تواند منجر به اضطراب در افراد شود
5ـ برخی از استرس ها وجود دارند که اگر مکرر و طولانی شوند ایجاد اضطراب می کنند :مرگ همسر ‚ مرگ عزیزان ‚ بیماریهای سخت جسمی خود فرد ‚ بیماری والدین ‚ معلولیتها ‚ ورود به مدرسه ‚‌فارغ التحصیل شدن ‚ ورود به دانشگاه ‚ به دست آوردن کار ‚ ارتقاء ‚ تغییرمدرسه و مسائلی از این قبیل
دیگر از عوامل مولد اضطراب ‚ نداشتن تکیه گاه دینی است ‚ باروک معتقد است افرادی که دارای معتقدات دینی مستحکم نیستند زود در مقابل مشکلات زندگی دچار یاس و ناامیدی و اضطراب می گردند
روانشناسان برای اضطراب علل دیگری را ذکر کرده اند از جمله :
علل زیستی :
1ـ عدم تعادل جسمانی که در مواردی ناشی از ترشح نا موزون غدد است
2ـ کمبود گلوک در خون که این امر ممکن است موجب عصبانیت هم بشود
3ـ اختلال در وضع معدی به گونه ای ثابت و مداوم
4ـ بیماری های پی در پی و مداوم که تدریجا یاس و زمانی هم اضطراب از مرگ را در افراد پدید می آورد
علل عاطفی :
1ـ کمبود محبت
2ـ عدم توان جلب نظر به منظور خودنمائی و تایید دیگران
3ـ حسادت بویژه حسادتهای شدید با این حساب که توان مقابله با آن نباشد
4ـ احساس محدودیت و ناکامی در هر زمینه ای که برای او مهم باشد
علل روانی :
1ـ از میان رفتن امنیت با این تصور که پناهگاه خود را از دست داده توان بازیابی آن را ندارد
2ـ جمع شدن عقده های گوناگون در درون بگونه ای که احساس می کند بار سنگینی بر دوش دارد
3ـ احساس پشیمانی از عملی که انجام داده
4ـ احساس عدم لیاقت در امری و یا عدم اعتماد به نفس
علل فرهنگی :
1ـ نگرانی از امتحانات مدرسه به ویژه از آن بابت که آبروی فرد در خطر است
2ـ احساس پدید آمدن اختلال در امر تحصیل بگونه ای که راه فرار را برای خود نیابد
3ـ نوع فرهنگ خانواده