((عوامل مربوط هنگام تولد ))

((عوامل مربوط هنگام تولد ))


بسیاری از اختلالات حسی و حرکتی و هوشی کودکان حاصل شرایت نامطلوب زایمان و یا بر اثر اشتباهات پزشکی به هنگام تولد می باشد .


اگر چه امروزه اکثر زایمانها طبیعی ویا بدون ضایعات و صدمات صورت می گیرد اما تعدادی از زایمانها به صورت خطرناک انجام شده ودر مواردی ضایعات و صدمات شدیدی به همراه دارد .


ضایعات مغزی از متداولترین ضایعات زمان زایمان است و مهم ترین علل عقب ماندگی ذهنی محسوب می شود . بیهوشی طولانی ،خونریزی شدید داخلی ، ، دشواری استنشاق ،استفاده از وسایل جراحی ، مشکلات تنفسی نوزاد ،تولد زود رس و مشکلات دیگر باعث مختل ساختن سیستم مرکز عصبی ، عقب ماندگی ذهنی ویا نقیصه ها و ضایعات دیگر   می گردد .


بدیهی است زایمانهای مشکل و بکار بردن وسایل مکانیکی در زایمانها تاثیرات نامطلوبی بر مغز جنین خواهد داشت . طرز قرار گرفتن جنین ، پیچش بند ناف به دور گردن ، اختلالات و نارسایی جفت در رساندن خون ممکن است باعث کم خونی مغز و خرابی سلولهای آن شود.



در زایمانهای قبل از موعد نارسایی رشد هوشی بیشتر دیده می شود زیرا هنوز سلسله اعصاب مرکزی کودک رشد کافی ندارد و کودک بدلیل حساس بودن امکان ابتلا به بیماریهای عفونی را دارد .


از بیماریهای مهم که احتمالاً بر اثرضربه های زایمانی اتفاق میافتد فلج مغزی است این بیماران اکثراً مبتلا به حملات صرع هستند واختلال تکلمی ، یادگیری، بینایی و حتی حرکات غیرارادی و تکراری بدون هدف در این کودکان شایع است  .


 



((عواملی که بعد از تولد اهمیت بیشتری دارند ))


عوامل فراوانی موجب نارسایی و عقب ماندگی ذهنی کودک بعداز تولد میگردد ، ابتلا کودک به بعضی از بیماریها خصوصاً‌ در ماههای اول زندگی در رشد هوشی یا عقب ماندگی اهمیت فراوانی دارد . خوشبختانه اکثر بیماریهای عفونی رایج را با استفاده از واکسیناسیون می توان پیشگیری کرد .


از جمله عوامل مهم بعداز تولد که در بروز عقب ماندگی ذهنی موثرند به شرح زیر  می باشد :


انواع مننژیت :


 این بیماریها به خصوص در هفته ها و ماههای اول تولد اثری نامطلوب بر روی کودک دارند و اگر با تب شدید همراه باشد و منجربه حالت اغماء شود احتمال تاثیر بر رشد هوشی کودک و در نتیجه عقب ماندگی ذهنی نیز بیشتر میشود . مننژیت از جمله بیماریهایی است که اگر در دوران خرد سالی به زودی و به موقع تشخیص داده نشده ودرمان نگردد موجب اختلالات مغز و سلسله اعصاب و بروز عقب ماندگی ذهنی    می گردد .


مسمومیت ها :


 در برخی از موارد مسمومیت های غذایی و دارویی در کودک و به ویژه در دوران شیر خوارگی و خرد سالی باعث ضایعاتی در سیستم عصبی و مغزی و بالنتیجه عقب ماندگی ذهنی می گردد .


ضربه های وارده بر مغز کودک :


 در بعضی از موارد به علت اختلالات غدد داخلی به ویژه غده های هیپوفیز و تیرویید نارسایی هایی در سوخت و ساز بدن کودک فراهم می شود که از جمله مانع رشد طبیعی دستگاه مغز و اعصاب کودک میگردد و این نقص در غدد و متابولیسم بدن تولید ناهنجاری مینماید که موجب اختلالات گوناگون در فعالیت ذهنی و حسی و حرکتی می شود .


کمبود غذا و سوء تغذیه :


 کمبود مواد غذایی موجب کمبود رشد جسمانی و روانی و در نتیجه ناتوانی جسمی و عصبی می شود که ممکن است نارسایی رشد هوشی تولید نماید . سوء تغذیه در دراز مدت اثرات قطعی بر روی بهره هوشی کودک به همراه خواهد داشت .


ادامه مطلب...

کودکان استثنایی

کودکان استثنایی
))  جایگاه  آموزش وپرورش استثنایی))


 


 


درسال 1369 قانون تشکیل سازمان آموزش وپرورش استثنایی کشور به تصویب  مجلس شورای اسلامی رسید.نظر به اینکه مبارزه با مستکبرین وحمایت از مستضعفین  از شعارهای اصلی انقلاب  اسلامی بوده و حکومت اسلامی نیز درجهت رفع استضعاف  پایه گذاری  شده است کودکان  استثنایی که از مصادیق بارز مستعضفین وبه تعبیری از گروه محرومان مضاعف  جامعه بودند؛ موردتوجه وعنایت  مسئولان وبرنامه ریزان قرار گرفتند وازهمان اوان انقلاب دراولویت نظام اسلامی قرار داده شدند. درمنشورجهانی حقوق کودک هم آمده است همه بدون تبعیض دررنگ ؛نژاد؛ زبان؛ تبار اقتصادی؛ طبقه اجتماعی ؛ علی رغم  آن که از هوش سرشاری  برخوردار باشند ویا عادی ؛ عقب مانده ذهنی ؛ نابینا ؛ ناشنوا یا دارای هرگونه نقص ویا ضعف جسمی واجتماعی  باشند؛ حق دارند به طور یکسان ازامکانات یادگیری ؛ آموزشی ؛ پرورشی با حداکثر توانایی و استعدادهای خودبهره مند شوند. ایجاد زمینه و فراهم آوردن امکانات وتسهیلات  درجهت آموزش ؛ رفاه وتوانبخشی آنان نه به عنوان ترحم ودلسوزی  بلکه به عنوان یک وظیفه برای دولت های عضو از حقوق مسلم اینگونه کودکان تلقی می شود.


اهداف آموزش وپرورش استثنایی کشور نیز براین اصل استوار است که هرکودک استثنایی با توجه به تفاوتهای فردی حق دارد از آموزش متناسب با استعدادهای خویش برخوردار گردد.


 


))  تعریف آموزشگاه استثنایی ))


دراین آموزشگاه دانش آموزان یک یا چند گروه استثنایی دریک دوره تحصیلی ، آموزش  می بینند.


((کودکان استثنایی))


عنوان کودکان استثنایی در مکاتب امریکا و انگلیس فرق می کند در امریکا به تمام کودکانی که به نحوی با کودکان طبیعی و همسن خود از نظر فکری ، جسمی ، عاطفی ، عقلانی ، رفتاری ، .... فرق داشته باشند استثنایی گفته می شود مسلماً با قبول این تعریف یک کودک نابغه ، نابینا ناشنوا عقب مانده ذهنی و نظایر آن همه استثنایی هستند .


 درانگلستان لغت استثنایی را محدود به تیز هوشی می کنند و سایر کودکان را که به عللی تحت حمایت و آموزش خاص هستند کودکان ویژه میگویند .


 ادامه مطلب...

احساسات بچه ها

احساسات بچه ها

بعضی راه‌ها که ما والدین ناآگاهانه احساسات بچه‌ها را از آن طریق سرکوب می‌کنیم عبارت اند از:


1. محافظت: «من به تو اطمینان می‌دم که گربه الان بیرون از خانه است. تو اصلا نگران این موضوع نباش»
2. تنبیه کردن:  «برای یک ماه از بازی با گربه محروم هستی»
3. حل مسأله: «چرا خوشحال نیستی؟ ما داریم می‌ریم بیرون که بستنی بخوریم و تو نباید در باره‌ اون ماجرا بیشتر از این فکر کنی»
4. نتیجه‌ اخلاقی گرفتن: «چه طور می‌تونی این‌قدر بی‌مسؤولیت باشی! من وقتی بچه بودم خیلی دختر مسؤولیت‌پذیری بودم و هرگز نمی‌ذاشتم چنین اتفاقی بیفته.»
5. انکار: «تو نباید احساس گناه کنی، تقصیر تونبود!»
6. تحقیر: «من نمی‌تونم باور کنم که تو گذاشتی چنین اتفاقی بیفته، چه طور این کار رو کردی، تو مایه‌ی خجالت هستی. من به دوستات می‌گم که تو چه‌کار کردی تا دیگه هرگز نذاری چنین اتفاقاتی بیفته.»
7. ترحم: «آه، عزیزم، اون گربه ی بد نباید می‌پرید و تو رو می‌ترسوند»
8. سخنرانی: «از حالا به بعد تو باید بیشتر دقت کنی خانوم کوچولو، من از تو می‌خوام که همیشه قبل از انجام کاری چک کنی که... »


 ادامه مطلب...

تجربه های عاطفی

تجربه های عاطفی
تجربه های عاطفی، تفسیر و ارزیابی افراد از حالت و اظهار عاطفی درک شده آنهاست. تجربه عاطفی ایجاب می کند که افراد به حالت های عاطفی خود (مثلا تغییرات در رفتار فیزیولوژیکی عصبی)، و نیز به وضعیت هایی که در آنها تغییرات رخ می دهد، به رفتارهای دیگران، و به اظهارات خود توجه کنند. با توجه به این امور، انگیزه ها نه خودکار است و نه ضرورتاً خودآگاه. تجربه عاطفی ممکن است به سبب رقابت محرک با چیزی که توجه ارگانیسم را به خود جلب کرده، رخ ندهد. برای مثال، به داستان زیر توجه کنید: خودرویی که راننده آن یک زن است، ناگهان چرخ جلوی آن پنچر می شود; خودرو وسط جاده سُر می خورد و از مسیر اصلی منحرف می شود، اما زن موفق می شود که آن را کنترل کند و در کتار جاده متوقف نماید. حالت جسمانی او و نیز اظهار چهره ای ممکن است نشان دهد که وقتی او خودرو را کنترل می کرده حالت عاطفی غالب بر او، ترس بوده است; زیرا توجه او کاملا در جهت کنترل خودرو بوده است. به هر حال، او از حالت درونی خویش یا از اظهارات (عاطفی) خود آگاه نیست. او فقط بعد از اینکه از خودرو پایین آمد و تایر را بررسی کرد، ترس را تجربه می کند. تجربه های عاطفی، بنابراین، مردم را به کسب مجموعه ای از محرک های برگزیده وادار می کند. بدون توجه، اگر حالت عاطفی وجود نداشته باشد، تجربه های عاطفی ممکن است رخ ندهد.
نمونه های دیگری نیز وجود دارد. از منظر پزشکی، یک مریض ممکن است در حالت عاطفی خاص قرار داشته باشد (مثلا افسردگی)، اما ممکن است به برخی از آثار این حالت توجه کند (مثلا خستگی)، و بنابراین، ممکن است فقط خستگی را تجربه کند. یا یک مریض ممکن است درد را در دندان پزشکی احساس نکند (تجربه نکند); چون مشغول استفاده از گوشی یا شنیدن صدای بلند موسیقی است.


ادامه مطلب...

ویژگى هاى روابط سالم و سازنده همسران

ویژگى هاى روابط سالم و سازنده همسران
روابط سالم و صحیح زوجین زمانى میسّر مى شود که زوجین در امر مبادله اطلاعات و احساسات، مسائل خاصى را رعایت کنند. در این بخش، به این مسائل اشاره مى شود:
1. درک متقابل یکدیگر
شک نیست که زن و شوهر از دو خانواده و در دو فرهنگ جداگانه پرورش یافته اند. طرز فکرها، سلیقه ها، طرز تلقّى ها و برداشت ها متفاوتند و ممکن است درباره هر مسئله اختلاف نظر وجود داشته باشد. در اختلاف نظر است که هریک مدعى اتخاذ شیوه اى مى شود و چون با همدیگر کنار نمى آیند، مى گویند: همسرم مرا درک نمى کند. این خود موجب پیدایش انفجار در زندگى خانوادگى است. اما اگر دو نفر بکوشند که یکدیگر را بشناسند و از علایق و اندیشه هاى یکدیگر آگاهى پیدا کنند، مطمئناً به موفقیت هایى دست مى یابند.
در راه درک یکدیگر و رسیدن به تفاهم، زوجین باید به این اطمینان برسند که محبوب یکدیگرند و در بینشان پیوندى حقیقى وجود دارد.
این نکته را نباید فراموش کنیم اگر انتظارات افراد از دیگران با مقدورات آن ها برابرى داشته باشد، آنجا درک کردن وجود دارد. در چنین موقعى، تلاش و کوشش و امید حرکت به وجود خواهد آمد. ولى وقتى انتظارات از حدود مقدورات فرد خارج باشد، درک کردن وجود ندارد و در نتیجه، سردى و یأس و سکوت به وجود خواهد آمد; به جاى حرکت بیشتر، سکون و رکود جایگزین خواهد شد; زیرا وقتى کسى را درک نکرده باشیم، طرف مقابل دچار رنج و ملال شده، از حرکت و پویایى باز خواهد ایستاد.9
2. تکریم یکدیگر
در زندگى مشترک زوجین، شاید رعایت آداب به صورتى کامل امکان پذیر نباشد، ولى وجود احترام متقابل براى آن ها اصلى اساسى است. درگیرى ها و اختلافات آشکار هنگامى پدید مى آیند که پرده حرمت فیمابین دریده شود و طرفین براى یکدیگر ارزش و احترامى قایل نباشند. مهم ترین شیوه براى جلوگیرى از بروز درگیرى ها در بین زن و شوهر تحکیم روابط و تکریم یکدیگر است. تکریم کردن زن به شوهر و بر عکس، طرفین را دل باخته و اسیر یکدیگر مى سازد; آن چنان که هرگز از زندگى با همدیگر احساس سیرى و خستگى نمى کنند و سعى دارند همیشه در کنار یکدیگر و دور از همه گونه فریب ها زندگى کنند. حرمت گذاردن به هم یک حُسن است و هر زن و مرد باید در جست‌وجوى نقاط مثبت در زندگى همسر و تکریم او به خاطر آن نقطه مثبت باشد.10
بزرگداشت و تکریم به شخصیت، براى همسران، بلکه هر انسانى یک نیاز طبیعى است. در اثر غریزه حبّ ذات که در طبیعت انسان نهاده شده، به ذات خویش علاقه دارد، میل دارد دیگران نیز شخصیت او را بپذیرند و گرامى بدارند.
اگر نیاز طبیعى به تکریم شخصیت هر فرد در خانواده تأمین شد، احساس آرامش مى نماید و به نفس خویش اعتماد پیدا مى کند. از توانایى هاى خود استفاده مى نماید و با دل گرمى و امید به موفقیت و کسب رضایت سایر اعضاى خانواده در مسیر زندگى قدم برمى دارد، به خانواده همسر و دیگر مردم خوش بین مى شود و آنان را قدرشناس و قابل اعتماد مى داند و از همکارى با افرادى که قدر او را شناخته و شخصیتش را گرامى مى دارند، هراسى ندارد.11
همسرى که مورد تکریم و احترام خانواده قرار گرفته است، به خانواده خود عشق مىورزد و در احترام متقابل همسر خود، از هیچ کوششى دریغ نمى کند.
انسان براى حفظ کرامت ذات و مقام و موقعیت خود، حاضر مى شود حتى از خواسته هاى درونى خویش چشم پوشى نماید. در احادیث معصومان(علیهم السلام) نسبت به این امر نیز اشاره شده است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید: «هر که نفس خویش را گرامى بدارد، او را به ذلّت معصیت نمى کشاند.»12
ایشان همچنین مى فرماید: «هر که نفس خویش را گرامى بداند، ترک خواسته هاى نفسانى برایش آسان خواهد بود.»13
اگر این نیاز طبیعى در چارچوب روابط سالم همسر تأمین نشود، بلکه بر عکس، همسر مورد تحقیر قرار گیرد و به شخصیتش ضربه وارد شود، خود را ضعیف و ناتوان و همسر خود را قدرناشناس به حساب مى آورد; چون از همسر و خانواده احترام ندیده است، نسبت به همسر خود بدبین مى شود. در این زمان است که سوءظن ها و بدبینى ها سراسر وجود او را مى گیرد و درصدد انتقام جویى برمى آید. از این رو، در احادیث معصومان(علیهم السلام) در مورد کسانى که مورد تحقیر قرار گرفته اند و عزّت نفس آن ها مورد خدشه واقع شده، روایات بسیارى وارد شده است.


ادامه مطلب...

عوامل مؤثر در ایجاد روابط سالم

عوامل مؤثر در ایجاد روابط سالم
1. شناخت حقوق متقابل
اصولا خانواده اى سالم است که محیط سالمى براى سعادت زن و شوهر و فرزندان باشد، و این مقصد قابل وصول نیست، مگر آن گاه که طرفین به تعهداتى پاى بند باشند; در هر جا که اشتباهى و لغزشى پدید آمد، توقف کنند، و با تلاش براى تطبیق خود با ضوابط و قواعد، دوباره به پیش بروند. افرادى هستند که در اثر عدم آگاهى از ضوابط و حقوق و یا بى توجهى به اصول حیات مشترک، دایم دچار درگیرى و اختلاف بوده، فرصت عمر را، که باید صرف خودسازى شود، در راه مشاجره و اختلافات مى گذرانند.
در زندگى زناشویى، در عین اینکه اصل بر مودّت و صفا و ایثارگرى است، اما این اصل نباید فراموش شود که میزان خواسته ها و توقّعات و تلاش ها نمى تواند بى حساب و بر اساس سلیقه شخصى باشد. اگر بخواهید در زندگى زناشویى و در کنار همسر حقى را به خود اختصاص دهید، ناگزیرید همان حق را براى همسرتان نیز قایل باشید و شک نیست مادام که شما اداى حق همسر را نکرده اید، نخواهید توانست توقّع اداى آن را از او داشته باشید.
شناخت حقوق متقابل و توجه به این حقیقت که اگر براى یک فرد حق در نظر گرفته مى شود براى طرف مقابل، مسئله تکلیف مطرح است که باید به آن تکلیف عمل کند، زندگى را از زوایاى تاریک بیرون مى آورد و ابعاد وظایف هر دو طرف را روشن مى کند.
اسلام براى هریک از اعضاى خانواده، حقوق خاصى معیّن کرده است که در صورت آشنایى با این حقوق، تکلیفى را در مقابل این حقوق باید بر دوش بگیرند. ضرورى است زن و شوهر هر کدام حقوق و وظایفى که در قبال یکدیگر دارند مورد مطالعه و بررسى قرار دهند تا بتوانند در قبال یکدیگر موضعى نیکو اتخاذ کنند. آگاهى به حقوق و وظایف خود، مقدّمه عمل است و جلوى بسیارى از اختلافات و درگیرى هاى فیمابین را مى گیرد.
2. شناخت خواسته ها و نیازهاى همسر
خواسته ها و نیازهاى انسان حد و مرزى ندارد; بخشى از آن ها جنبه تخیّلى و غیر منطقى دارد که فرد به غیر ممکن بودن آن ها واقف است، اما گاهى در تخیّل به آن ها مى پردازد و از نظر روانى به نوعى، آرام و دل خوش مى گردد و از این طریق، تخلیه روانى مى کند. بخشى دیگر نیز به نیازها، خواسته ها و انتظارات او از خود و دیگران برمى گردد.
آن قسمتى که مربوط به خواسته ها و نیازهاى فرد از خود است و جنبه عملى و منطقى دارد، موجب انگیزه و در نتیجه، تحرّک و فعالیت او مى شود. بخشى که مربوط به دیگران است، مشخص نیست که آیا برآورده مى گردد یا خیر؟ این خواسته ها و نیازها نیز مى تواند منطقى و واقعى باشند یا حد و مرزى نداشته باشند.
در روابط بین زن و شوهر، به دلیل اشتراک در همه زمینه ها، خواسته ها و نیازهاى متقابلى وجود دارند که بخشى از آن ها طبیعى و منطقى است و معمولا در بیشتر زندگى ها یکسان است. با این وصف، این بستگى به نوع شخصیت افراد دارد که بتوانند خواسته هاى طبیعى خود را ابراز کنند و حد و مرز آن را نیز حفظ نمایند. آگاهى به اینکه چه نوع و چه میزان انتظارات، خواسته ها و نیازهاى زن و شوهر از یکدیگر شکل طبیعى و منطقى دارند، از نکات مهمى است که باید به آن توجه دقیق داشت.22
فردى که از همسرش توجه، عاطفه و محبت مى خواهد باید توجه داشته باشد که دیگرى نیز این حق را دارد که چنین انتظارى داشته باشد. از سوى دیگر، درک نیازهاى واقعى و طبیعى همسر به دور از اینکه به آن اعتقاد داشته باشد یا نه، برآورده کردن آن موجب رضایت از زندگى مى شود و بى توجهى به آن خودخواهى است.23
اگر مردى دوست دارد که در هر فرصتى به گردش و مسافرت برود، باید به این امر توجه داشته باشد که همسر او نیز چنین نیازى دارد و داشتن فرزند و مسئولیت خانه دارى نمى تواند دلیلى بر این باشد که زن فرصت گردش و مسافرت ندارد و یا همیشه باید در خانه بماند. گاهى اتفاق مى افتد که در کشمکش ها و در برآورده نشدن خواسته ها و نیازها، به مقایسه زندگى هاى دیگران پرداخته مى شود. اگرچه ـ همان گونه که گفته شد ـ بخشى از خواسته ها و نیازهاى زن و شوهر از یکدیگر جنبه هاى مشترک دارند، اما بخش هاى دیگر تنها اختصاص به آن خانواده دارد. ضمن اینکه هر زندگى مشکلات و کشمکش هاى خاص خود را دارد و هر خانواده سعى مى کند ضمن حفظ ظاهر در جامعه، براى رعایت احترام دیگران به خود، زندگى خود را مطلوب و خوشایند نشان دهد. از این رو، مقایسه زندگى خود با دیگر زندگى ها نه تنها مشکلى را حل نخواهد کرد، بلکه باعث بروز کشمکش هاى بیشترى خواهد شد.24
3. همسویى بینش ها و باورهاى مذهبى
یکى از شرایط ازدواج در اسلام «کفو» بودن است و اولین مرتبه از کفویت، همسانى در مذهب و دین. مسلمان نمى تواند با کافر ازدواج کند. اختلاف در مذهب یکى از عوامل مهم درگیرى و از هم پاشیدگى است. اگر مسلمانى را مى بینید که با فردى بى دین ازدواج کرده است و زندگى شان در کمال مهر و آرامش مى گذرد، مطمئن باشید که آن مسلمان از اصول و ارزش هاى خود صرف نظر کرده است و در حفظ و دفاع از آن ها کوتاه مى آید.
زندگى یک مسلمان بر اساس اسلام و فرهنگ اسلامى صورت مى گیرد و کارهاى غیر مسلمان بر اساس فرهنگ غیر اسلامى او در زندگى مشترک، باید مواضع مشترک وجود داشته باشند. چگونه دو نفر، که داراى دو فرهنگ متضادند، مى توانند در مقام اجرا و عمل هماهنگ باشند؟ بنابراین، یا کارشان به اختلاف و نزاع مى کشد و یا یک طرف دست کم، باید از مواضع خود صرف نظر کند.25


ادامه مطلب...

تربیت کودکان در سیره علی(ع)

تربیت کودکان در سیره علی(ع)
شرافت و اصالت خانوادگی
خانواده، به منزله درختی است که فرزندان، میوه‌های آنند. همچنین، می‌توان خانواده را به زمینی تشبیه کرد، که کودکان، گیاهان آن به شمار می‌روند. قرآن کریم می‌فرماید:«و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذى خبث لا یخرج الا نکدا»[اعراف/85] (و سرزمین خوب گیاه آن به فرمان پروردگارش می‌روید، و زمین بد جز اندک گیاهی از آن پدید نمی‌آید).
خانواده‌ها نیز چنین وضعی دارند. اصالت و شرافت خانوادگی چنان اهمیتی دارد، که می‌تواند به عنوان معیاری اطمینان بخش در مسائل تربیتی استفاده شود. قرآن وقتی ماجرای تولد حضرت عیسی(ع) را مطرح می‌کند، تأکید می‌نماید که مردم در خصوص خانواده مریم جز شرافت، نجابت و پاکی نمی‌دیدند. و لذا، از اینکه می‌دیدند که او طفلی به دنیا آورده است، غرق در شگفتی و حیرت شده بودند. اما به این حقیقت توجه نداشتند که همین زمینه پاک خانوادگی، خود بهترین دلیل بر شایستگی مریم بود.[ر. ک: مریم/29 ـ 30].
حضرت علی(ع) اهمیت انکارناپذیر وراثت در تربیت را تأکید کردند، و نقش آن را در شکل گیری شخصیت آدمی، این گونه یادآور شدند:«حسن الاخلاق برهان کرم الاعراق»(اخلاق خوب، حجتی بر فضیلت خانوادگی است) [آمدی، غررالحکم، ج3، 392) به اعتقاد حضرت علی(ع)، وراثت بستری است که خصال و رفتارهای آدمی را سامان می‌دهد. ایشان نیکوترین افراد را از نظر خلق، پاکترین آنان به لحاظ اصالت خانوادگی می‌داند[آمدی، غررالحکم، ج2، 405]. امام علی(ع) نقش وراثت را در بروز رفتاری آدمی، جدی و مهم تلقی می‌کنند و می‌فرمایند:«اذا کرم اصل الرجل کرم مغیبه و محضره» (وقتی ریشه آدمی شرافت داشته باشد، نهان و آشکارش شریف خواهد بود)[آمدی، غررالحکم، ج3، 188].
علمای زیست‌شناسی و روان‌شناسی، انتقال بسیاری از صفات: جسمانی و روانی، و مجموعه‌ای از حالات: اخلاقی و عملی از پدر و مادر یا خویشاوندان را وراثت دانسته‌اند، حضرت علی(ع) در این باره، از کلمه«عرق» استفاده کرده‌اند. این، همان کلمه «ژن» است که باعث و عامل انتقال خصوصیات ارثی معینی از نسلی به نسل دیگرند[شریعتمداری، روان‌شناسی تربیتی، 60] معمولاً کلم?«مزاج» درباره امور وراثتی، و لفظ«خُلق» در خصوص خصال اکتسابی استعمال می‌شود. البته، اینکه خلق را کسبی می‌دانیم، به ارثی بودن آن لطمه‌ای نمی‌زند؛ زیرا می‌تواند در عین موروثی بودن اکتسابی هم باشد[حجتی، اسلام و تعلیم و تربیت، 90؛ فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج1، 61]
فرزندان شریف را باید در خاندانهای پرمایه و ریشه‌دار جستجو کرد. حضرت علی(ع) از چنین خاندانی است و عبارت:«اصلاب شامخة و ارحام مطهرة» که در زیارتها خطاب به خاندان پیامبر(ص) خوانده می‌شود، درباره آن پیشوای پرهیزکاران صادق است. امیرمؤمنان در نامه‌ای خطاب به معاویه در مقایسه‌ای میان خاندان خود ـ با بهترین وراثت ـ و امویان ـ با وراثتی پست ـ فرمودند:«اما گفته تو که ما فرزندان عبد مناف هستیم؛ اگر چه تبارمان یکی است، اما امیه به پایه هاشم نمی‌رسد. و نمی‌توان حرب را با عبدالمطلب، در یک رتبه و منزلت قرار داد. ابوسفیان با ابوطالب قابل قیاس نمی‌باشند. آن که در راه خدا هجرت نمود، همانند کسی نیست که رسول اکرم(ص) آزادش فرمود. و خاندانی را که حسبی است شایسته، همچون کسی نمی‌باشد که خود را بدان خاندان بسته. و نه با ایمان درست کردار، چون دروغگوی اهل دغل. چه بد است که پسری پیرو پدر شود و در پی او به آتش دوزخ افکنده گردد[نهج البلاغه، نامه 17]

ادامه مطلب...