عقب ماندگی ذهنی

عقب ماندگی ذهنی 
عقب ماندگی ذهنی توان هوشی کمتر از میانگین جامعه (ضریب هوشی کمتر از 70) که با یک آزمون استاندارد ضریب هوشی سنجیده می شود. ضریب هوشی 130-80 طبیعی در نظر گرفته می شود؛ میانگین طبیعی 100 است . اختلال عملکرد هوشی منجر به عدم توانایی فرد در انجام مسؤولیت های عادی زندگی می گردد. عقب ماندگی ذهنی به چهار گروه خفیف (ضریب هوشی 70-50)، متوسط (ضریب هوشی 49-35)، شدید (ضریب هوشی 34-20) و بسیار شدید (ضریب هوشی کمتر از 20) تقسیم بندی می گردد. عقب ماندگی خفیف شایع ترین نوع است .
علایم شایع
عقب ماندگی ذهنی خفیف در بسیاری از موارد تا هنگامی ورود کودک به مدرسه تشخیص داده نمی شوند. فعالیت های ذهنی نظیر ریاضیات و حساب کُندتر از معمول انجام می شود، توانایی خواندن مختل بوده و هیجانات کودک ممکن است بچه گانه تر از سن واقعی اش باشد. کودک ممکن است فعال تر از حد معمول بوده و یا حرکات غیرارادی مکرر داشته باشد.
بیمار ممکن است دچار تأخیر تکاملی به صورت مشکلات تکلم و زبان ، تأخیر در مهارت های حرکتی ، نقایص حسی (کُندی در پاسخ دادن به مردم ، صداها، اسباب بازی ها یا غیره )، یا اختلالات عصبی باشد.
تشنج ، بی اختیاری مدفوع و ادرار و مشکلات شنوایی نیز ممکن است وجود داشته باشد.
عقب ماندگی شدید و بسیار شدید اغلب در بدو تولد تشخیص داده می شوند.
علل
اختلالات ژنتیکی ـ مادرزادی متابولیسم یا اختلالات کروموزومی . نشانگان داون شایع ترین اختلالات کروموزومی عامل عقب ماندگی ذهنی است .
عفونت های مادرزادی داخل رحمی ، اختلال خونرسانی جفت به جنین ، عوارض بارداری (عفونت ها، پره اکلامپسی ، اکلامپسی ، مصرف الکل یا داروها توسط مادر یا سوءتغذیه مادر)
قبل از تولد ـ زودرس یا دیررس بودن نوزاد، آسیب های حین تولد و اختلالات متابولیک
پس از تولد ـ اختلالات متابولیک یا غددی ، عفونت ها، صدمات ، عوامل سمی یا سایر علل آسیب مغزی ، سوءرفتار با کودک
عوامل افزایش دهنده خطر
مراقبت های پیش از زایمانی ضعیف در مورد مادر
سابقه خانوادگی عقب ماندگی ذهنی
وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی نامطلوب خانواده
پیشگیری


ادامه مطلب...

عقب ماندگی ذهنی و انواع آن ? تعریف:

عقب ماندگی ذهنی و انواع آن  ? تعریف:
به معنای نقص هوشی در اوئل زندگی- در مقابل دمانس می باشد که با محدود شدن عملکرد اجتمائی همراه است. با اقدامات آموزشی و اجتمائی می توان یک زندگی طبیعی در خارج از بیمارستان را برای این افراد فراهم کرد که شامل مدارس ویژه, انجام کار های خانه داری و صنایع دستی و حمایت از این افراد و خانواده آنان می باشد.
? آمار
در جمعیت ??-?? سال شیوع موارد متوسط و شدید حدود ?-? مورد در ???? است. معادل ?-? مورد در ????بیمار یک پزشک عمومی. این شیوع از سال ???? اندکی تغییر کرده اما بروز موارد شدید به علت مراقبت های خوب نوزادی و جنینی تا حد یک سوم تا یک دوم کاهش یافته است. علت ثابت ماندن شیوع, زندگی طولانی تر افراد عقب مانده ذهنی است.
? مشکلات جنسی
شایعترین آن استمناء در معرض عموم است. برخی مثل بچه ها در مورد بدن سایرین کنجکاو هستند که ممکن است از آن تعبیر جنسی شود. بسیاری از عوامل عقب ماندگی ذهنی ارثی نیست و آن دسته که ارثی است باعث ناباروری نیز می شود.
بنا بر این نگرانی اصلی از مقاربت این افراد تولد کودکان عقب مانده نیست بلکه توانائی آنان به عنوان یک پدر یا مادر برای نگهداری یک کودک طبیعی است. استفاده از روش های جلوگیری مفید است.
? بیماریهای جسمی:
شایعترین حالت در موارد شدید و بسیار شدید عقب ماندگی ذهنی دیده میشود که اکثرا ناتوانائی های حسی یا حرکتی و یا صرع دارند. فقط یک سوم این افراد تحرک دارند و یک چهارم به دیگران وابسته هستند. مشکلات شنوائی و بینائی مانع دیگری برای توانائی شناختی است. ناتوانی های حرکتی که شایع نیز می باشد عبارتند از: اسپاستیسیتی-اتاکسی-آتتوز
? اثر عقب ماندگی ذهنی بر خانواده
به محض تشخیص عقب ماندگی ذهنی در نوزاد والدین دچار دیسترس می شوند. برخی کودک را نمیپذیرند. گرچه این طرد کردن مدت طولانی دوام ندارد معمولا تشخیص پس از سال اول گذاشته می شود. والدین مجبورند امید ها و انتظارات خود را تغییر دهند که گاهی باعث افسردگی طولانی والدین همراه با احساس گناه و شرم و خشم می شود. تعداد کمی کودک را نمیپذیرند. در حالی که بقیه در مورد مشخصات سایر فرزندان شدیدا احساس می شوند.
سرانجام اکثر والدین تطابق پیدا میکنند. این والدین نیازمند حمایت طولانی مدت هستند.


ادامه مطلب...

تغذیه وعقب ماندگی ذهنی

تغذیه وعقب ماندگی ذهنی  
  یکی از بهترین راهها برای جلوگیری از اتلاف سرمایه های اقتصادی وانسانی جلوگیری از بروز عقب ماندگی ها است واکثر عقب ماندگی ها قابل پیشگیری است.
ازمیان علل عقب ماندگی برموارد زیر می توان اشاره کرد.
1) نقش تغذیه:
ید - روی - مس - منگنز- اسیدفولیک - ویتامین . A,D,K
2) تاثیرات الکل
3) مواد مخدر ودخانیات:
نیکوتین - هروئین - حشیش، تریاک، ماری جوانا - کاکوئین.
4) داروها و مواد شیمیایی:
ضد تشنج - ترکیبات تالید و مایه - داروهای محرک تخمک گذاری (کلومیفن) - لینیوم.
5) مسمومیت ها:
سرب - جیوه.
سو» تغذیه:  آیا می دانید که کمبود تغذیه باعث کمبود وزن بچه، زایمان قبل از موعد و اختلال مغزی می شود. سو» تغذیه ویا به تعبیر درست آن نبود تغذیه مناسب یکی دیگر از علل مهم عقب ماندگی ذهنی است جنین به هنگام تولد و رشدونمو به املاح ویتامین ها ومواد مختلف چربی، پروتئین و... نیازمند است وباید ازهریک ازاین مواد به مقدار کافی دریافت کند.
مطالعات نشان می دهد که سو» تغذیه و کمبود ید، آهن، کلسیم، روی و ویتامینA,D,B2  در افراد جامعه ما بعنوان یک مشکل عمده مطرح شده است. کمبود این مواد با عوارض متعددی از جمله اختلال رشد جسمی وتکامل مغزی، کاهش بهره هوشی، کاهش قدرت یادگیری و افت تحصیلی و نهایتا کاهش توانمندی های ذهنی و جسمی افراد می شود.
کمبود ویتامین های ضروری وعدم تغذیه غذای مناسب در عقب ماندگی ذهنی دخیلند.


ادامه مطلب...

اصول و مبانى آموزش مسائل دینى به کودکان و نوجوانان

اصول و مبانى آموزش مسائل دینى به کودکان و نوجوانان
چکیده
روش ها و شیوه هاى آموزش نماز در کودکان و نوجوانان، بر اصولى استوار است که مهم ترین آن ذکر مى گردد:
«اصل» به معناى بن، ریشه، زیربنا و اساس است. کلمه «اصل» را عرف عامه در مقابل «بدل» و در مقابل «فرع» استعمال مى کند، اما مقصود از این واژه در این جا، مفهوم فلسفى آن است که با معناى «منشأ» و «مصدر» برابر مى شود. علماى تعلیم و تربیت نیز از اصول و مبانى تعلیم و تربیت چنین برداشتى دارند.
در این مقاله، سعى شده است اصول و مبانى آموزش نماز در کودکان و نوجوانان از دیدگاه دینى (برگرفته از قرآن، احادیث و روایات ائمّه اطهار(علیهم السلام) و نظریات علماى تعلیم و تربیت) به صورت تطبیقى، تبیین و تشریح گردد.
در آموزش و تعلیم هر موضوعى، اصول و مبانى ساختار آن موضوع از اهمیت ویژه و اساسى برخوردار است.
اصول و مبانى هر علمى به منزله ستون و پایه ساختمان است که در استحکام و عمر آن نقش اساسى دارد. در علوم گوناگون نیز مانند جامعه شناسى، روان شناسى، تعلیم و تربیت، و راهنمایى و مشاوره، اصول و مبانى این علوم نقش اساسى بر عهده داشته و در واقع، فعالیت ها و روش ها مبتنى بر اصول آن علم است; مثلاً، در راهنمایى و مشاوره، اصول و مبانى این علم به فعالیت ها، روش ها و فنون مشاور جهت مى دهد و نقش بنیادى و اساسى در فعالیت هاى مشاور ایفا مى کند.
روش ها و شیوه هاى آموزش مسائل دینى (نماز) در کودکان و نوجوانان بر اصولى استوار است که به ذکر مهم ترین آن ها در این نوشتار پرداخته شده است.
1 . فطرى بودن مسائل دینى (نماز)
نیاز به پرستش و نیایش یکى از نیازهاى اساسى و عمیق است که در عمق روان بشر وجود دارد.
در بررسى تاریخى، این موضوع ثابت شده است که پرستش جزئى از وجود و کشش فطرى انسان است. گاهى که این میل و روح پرستش توسط انبیا(علیهم السلام) در مسیر صحیحى قرارگرفته، به خداپرستى ختم شده، اما گاهى بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشیاى گوناگون مانند سنگ و چوب، ماه، خورشید، آتش، گاو و پول مورد پرستش قرار گرفته اند.
استاد شهید علّامه مطهرى(رحمه الله) در این باره مى فرماید:
«یکى از پایدارترین و قدیمى ترین تجلّیات روح آدمى و یکى از اصیل ترین ابعاد وجود انسان ها حس نیایش و پرستش است. مطالعه آثار زندگى بشر نشان مى دهد هر زمان، هرجا که بشر وجود داشته است، نیایش و پرستش هم وجود داشته است. چیزى که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است; از نظر شکل، از رقص ها و حرکات دسته جمعى موزون هم راه با یک سلسله اذکار و اوراد گرفته تا عالى ترین خضوع ها و خشوع ها.»(1)
همه کودکان به طور فطرى کنجکاو و کاوشگر بوده و به دنبال پاسخ به سؤالات و چراها هستند و میل به پرستش و نیایش در وجودشان موج مى زند; مثلاً، وقتى بزرگ ترها به آن ها محبت و نوازش مى کنند، ممکن است قادر به تفهیم تشکر و سپاس خویش به آن هانباشند، ولى با پیام هایى که از طریق چشم و نگاه هاى معصومانه و چهره متبسم به ما مى دهند، تشکر و قدردانى خویش را ابراز مى دارند.
تجربیات و مشاهدات نیز مؤیّد این مطلب است که کودکان در تقلید و یادگیرى مفاهیم و مسائل دینى مثل نماز و روزه آمادگى بیش ترى در مقایسه با دیگر رفتارها و موضوعات از خود نشان مى دهند. این موضوع مؤیّد فطرى بودن خداجویى در کودکان است.
طبق منابع اسلامى، براى ما مسلّم و متقن است که میل به پرستش، نیایش، کمال طلبى و حقیقت جویى در کودک، فطرى و درونى است. این موضوع را شواهد تاریخى (پرستش بت، خورشید، گاو و ساختن بهترین مکان ها براى معابد) و آیات و روایات تأیید مى کند.
خداوند تبارک و تعالى در قرآن مجید، مى فرماید: «فاَقِم وجهَکَ لِلدّینِ حنیفاً فطرتَ اللّهِ الّتی فَطَرالنّاسَ علَیها لا تبدیلَ لِخلقِ اللّهِ ذلکَ الدّینُ القَیِّمُ ولکنَ اکثرالناس لا تعلمون» (روم: 30); پس روى خود به سوى دین حنیف کن که مطابق فطرت خداست; فطرتى که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونى نیست، این است دین مستقیم، ولى بیش تر مردم نمى دانند.
اگر مشاهده مى شود که گروهى از کودکان و نوجوانان نسبت به مسائل دینى ـ از جمله نماز ـ رغبت و تمایلى از خود نشان نمى دهند، این مربوط به عوامل محیطى است که فطرت کودک را از مسیر خود منحرف کرده است.
متأسفانه بعضى از والدین به دلیل عدم حساسیت و اهمیت نسبت به مسائل دینى و گاهى به دلیل سخت گیرى ها و آموزش هاى غلط و عدم آشنایى آنان با سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام)و روش هاى تربیتى، به گونه اى با کودک رفتار مى کنند که آنان نسبت به مسائل دینى بى تفاوت، کم رغبت و بعضاً از آن متنفّر مى شوند.
با کمال تأسف، باید گفت که بعضى از والدین حساسیت و دقتى که در امور دنیوى (تغذیه، لباس، درس و مانند آن) فرزندانشان از خود نشان مى دهند در مسائل معنوى و دینى آن ها ندارند. به راستى، این گروه از والدین مصداق کلام نورانى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)هستند که مى فرماید:
«واى بر فرزندان آخرالزمان، از دست پدرانشان!» گفتند: یا رسول الله، منظور شما پدران مشرکند؟ فرمود: «خیر، بلکه پدران مؤمنى که واجبات دینى را به فرزندان خود نمى آموزند و اگر آنان خود بخواهند احکام دین را فرا گیرند، ایشان جلوگیرى مى کنند (و حال آن که) اگر کالایى به دست بیاورند از آنان راضى و خوشحال خواهند شد. من از ایشان بیزار و آنان نیز از من بیزارند.»(2)
با توجه به این اصل، که خداجویى امرى فطرى و درونى است، علماى تعلیم و تربیت اسلامى باید به فکر تهیه و تدوین کتبى باشند که شیوه هاى صحیح رشد و پرورش این حس را بر مبناى فطرى بودن آن به والدین آموزش دهد تا آنان به شیوه ها و روش هاى نادرست متوّسل نشوند.
2. اختیارى بودن مسائل دینى (نماز)
انسان به اقتضاى فطرت الهى خود و به دلیل آن که موجودى است چند بعدى و به اعتبار کرامتى که خداوند براى او مقرّر نموده، موجودى است مختار و کرامت خویش را مى تواند با اختیار خود کسب نماید. در واقع، از دیدگاه اسلام، انسان موجودى است که داراى میل ها و جاذبه هاى معنوى است که سایر موجودات فاقد آن مى باشند. انسان قادر است در برابر میل هاى درونى خود ایستادگى کند و فرمان آن ها را اجرا نکند یا به بعضى از آن ها پاسخ گوید و بعضى دیگر را مهار نماید یا از آن ها در جهتى خاص استفاده کند.
این توانایى انسان به حکم نیرویى است که آن را «اراده» مى نامند و تحت فرمان عقل عمل مى کند. این توانایى بزرگ از مختصات انسان است و براساس این توانایى است که انسان یک موجود آزاد، انتخابگر، صاحب اختیار مى باشد.(3)
در قرآن و منابع تعلیم و تربیت اسلامى، دلایل متعددى وجود دارد دالّ بر آزادى و اختیار انسان; از جمله آن هاست:
ـ «اِنّا هَدیناهُ السَّبیلَ اِمّا شاکراً و اِمّا کفوراً» (انسان: 3); ما راه راست را به او (انسان) نشان دادیم; یا شکرگزار خواهد بود یا کفران خواهد ورزید.
ـ «فَمن شاءَ فلیُؤمِن و مَن شاءَ فَلیکفر» (کهف: 29); پس هرکه مى خواهد ایمان بیاورد و هر که مى خواهد کفر بورزد.
ـ «کلُّ نفس بِما کَسبت رهینة» (مدثر: 38); هر کس در گرو اعمالى است که آن را کسب کرده.
ـ این که انسان مى تواند مشرک باشد یا موّحد دلیل بر اختیار اوست.
ـ وجود انبیا(علیهم السلام) و تعلیم و تربیت و مسؤول بودن انسان دلیل دیگرى است بر مختار بودن او.
در دعوت کودکان و نوجوانان به دین، باید به گونه اى عمل کنیم که آن ها احساس آزادى کنند و با توجه به این موضوع که انسان فطرتاً خداجوست، با تذکر روش هاى صحیح، این فطرت را در وجود آنان بیدار نماییم و آن ها را به طرف پذیرش دین سوق دهیم.
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) نیز با نرم خویى و با زبان لیّن افراد را به دین اسلام دعوت مى کردند. به تجربه نیز ثابت شده است که با زور و اکراه نمى توان کسى را به راه راست هدایت کرد.


ادامه مطلب...

مشاوره و تربیت (جوانان و ازدواج)

مشاوره و تربیت (جوانان و ازدواج)
در گذشته، اغلب ازدواج ها بعد از بلوغ جسمى و جنسى دختر و پسر صورت مى گرفت که البته در بسیارى جهات پیامدهاى منفى در پى داشت، اما چون خانواده ها آنها را مورد حمایت مادى و معنوى قرار مى دادند، مشکلات عمده اى پدید نمى آمد; ولى امروزه مفهوم زندگى، گستره ى نیازها، ساختار و کارکرد خانواده و انتظارات متقابل زن و مرد از یک دیگر چنان متحول شده که بلوغ جسمى و جنسى به تنهایى نمى تواند جواب گوى نیازها و مسئولیت هاى یک زندگى مشترک باشد; لذا تعیین سن ازدواج نیاز به بازنگرى جدّى، عمیق و همه جانبه دارد. باید به متون دینى، تحقیقات روان شناختى، نیازهاى دوره ى جوانى و نیز به واقعیت هاى اجتماعى و فرهنگ حاکم بر جامعه توجه شود، تا سنّ مناسب ازدواج معیّن، و راهکارهاى لازم براى بهبود و اصلاح وضعیت کنونى ارائه گردد.
در این جا به پرسش هایى در این زمینه که حجة الاسلام والمسلمین شجاعى پاسخ گفته اند پرداخته مى شود.
نظر دین مقدس اسلام در مورد سن ازدواج چیست؟ در تعیین سن ازدواج دختران و پسران دو دیدگاه اصلى وجود دارد: یکى دیدگاه دینى و دیگرى دیدگاه روان شناختى که به گونه اى مکمل یکدیگرند. ما در این نوشتار، از دیدگاه دینى به این مسئله مى پردازیم.
قرآن و سن ازدواج در کلام خداوند سن معینى براى ازدواج مطرح نشده است، ولى از واژگانى چون «بلوغ»، «بلوغ حُلم»، «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشدّ» مى توان به نحوى سن بلوغ و سنّ ازدواج را به دست آورد. شاید رساترین آیه در تعیین سنّ ازدواج این آیه ى شریفه باشد که مى فرماید:
(وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ)[1]; یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامى که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانى خود آگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید.
شیخ طوسى در تفسیر آیه مى نویسد:
معناى بلوغ نکاح آن است که به مرحله ى توانایى بر همخوابگى و تولید نسل برسند، احتلام فعلى منظور نیست.[2] در تفسیر مراغى آمده است:
بلوغ نکاح رسیدن به سنى است که استعداد و آمادگى ازدواج حاصل شود و آن بلوغ حلم است. نوجوان در این حالت میل پیدا مى کند همسر و سرپرست خانواده باشد.[3] در برخى از احادیث نیز بلوغ نکاح به احتلام تفسیر شده است. در روایتى از امام صادق(علیه السلام)ذیل آیه ى 6 سوره ى نساء آمده است:
(من کان فى یده مالُ بعض الیتامى فلا یجوز له ان یعطیه حتى یبلغ النکاح و یحتلم)[4]; کسى که مال یتیمان نزد وى است، حق ندارد مال را در اختیار یتیم بگذارد، تا این که به بلوغ جنسى و احتلام برسد.
در این روایت بلوغ نکاح به احتلام تفسیر شده است.
خلاصه آن که، معیار سن ازدواج از نظر قرآن همان قدرت داشتن بر ازدواج، توانایى هم خوابگى و تولید نسل است.
سن ازدواج از نگاه روایات روایات در مورد تعیین زمان ازدواج، به دو دسته اند:
1. در برخى روایات به سن خاصى اشاره شده است; مانند این روایت از امام باقر(علیه السلام) که فرمودند:
دختر وقتى به سن نُه سالگى مى رسد از یتیمى بیرون مى آید و مى تواند ازدواج کند.[5] در جاى دیگر آمده است:
دختر وقتى به سنّ نه سالگى برسد و تزویج نماید، از یتیمى خارج شده و اموالش را مى توان به او واگذار نمود.[6] در احوالات رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمده است:
ان رسول الله دخل بعایشه و هى بنت عشر سنین و لیس یدخل بالجاریة حتى تکون امرئةً[7]; پیامبر در حالى با عایشه ازدواج کرد که عایشه ده ساله بود و ایشان با دخترى ازدواج نمى کرد مگر این که بالغ باشد (و منظور از دختر ده ساله در این روایت، نُه سال تمام است).
و نیز امام باقر(علیه السلام) فرموده است:
لا یدخل بالجاریة حتى یأتى اما تسع سنین او عشرة سنین[8]; هم بستر شدن و ازدواج با دختر قبل از نُه یا ده سالگى جایز نیست.
2. برخى روایات بدون اشاره به سن خاصى، جوانان را در آغاز جوانى به ازدواج ترغیب مى کنند. در روایتى از امام صادق(علیه السلام)آمده است:
من سعادة المرء ان لاتطمث ابنته فى بیتِه;[9] از سعادت مرد (پدر) آن است که دخترش در خانه اش عده نشود. (قبل از این که عادت زنانه ببیند به خانه ى شوهر برود).
باید توجه داشته باشیم که این مجموعه روایات، بیش تر ناظر به تعیین سنّ ازدواج دختران است. یکى از راه هاى تعیین سنّ مناسب براى ازدواج پسران، مراجعه به سیره ى عملى ائمه ى اطهار(علیهم السلام)است.
سن ازدواج بر اساس سیره ى معصومین(علیهم السلام) شواهد تاریخى گواه است که امامان ما در سنین قبل از 20 سالگى ازدواج مى کردند. امام سجاد(علیه السلام) در سال 38 هـ ق متولد شد.[10] مورخین نوشته اند که امام باقر(علیه السلام) در سال 57 هجرى متولد شد و در ماجراى کربلا (سال 61) چهار ساله بود.[11] از این مطلب مى فهمیم که امام سجاد(علیه السلام)در حدود 18 سالگى ازدواج کرده است.
امام کاظم(علیه السلام) در سال 128 هـ ق و امام رضا(علیه السلام) در سال 148 دیده به جهان گشودند، نتیجه مى گیریم که امام کاظم(علیه السلام) قبل از 20 سالگى ازدواج کرده است.
امام جواد(علیه السلام) در سال 195 هـ ق و امام هادى(علیه السلام) در سال 212 دیده به جهان گشودند; نتیجه مى گیریم که امام جواد(علیه السلام) در موقع ازدواج کم تر از 17 سال داشته اند.
ـ امام هادى(علیه السلام) در 212 هـ. ق و امام حسن عسکرى(علیه السلام) در سال 232 دیده به جهان گشودند; بنابراین امام هادى(علیه السلام)باید قبل از 20 سالگى ازدواج کرده باشد. امامان(علیهم السلام) در مورد فرزندانشان نیز همین شیوه را داشتند و نوعاً قبل از 20 سالگى وسایل ازدواجشان را فراهم مى کردند.[12] و چون عمل و سیره ى معصومین(علیهم السلام) براى ما الگو و حجت است، در تعیین سن ازدواج نیز باید به آن بزرگواران اقتدا کنیم. تا این جا به این نتیجه رسیدیم که طبق آیات، روایات و سیره ى معصومین(علیهم السلام) سن ازدواج در دختران بعد از 9 سالگى و در پسران حدود 20 سالگى است; اما سؤالى که وجود دارد این است که آیا تنها رسیدن به این سن کفایت مى کند، یا معیارهاى دیگرى نیز در تعیین زمان ازدواج دخالت دارد؟ شواهد بسیارى نشان مى دهد که علاوه بر سن، متغیرهاى دیگرى در تعیین زمان مناسب ازدواج مورد توجه است که به تبع آنها، معیار سنّى نیز نوسان مى یابد. یکى از اصلى ترین معیارهاى تعیین سن ازدواج، از نظر شرع[13] و روان شناسان رسیدن به حدّ رشد است که خود ابعاد مختلفى دارد و ما اینک به توضیح برخى از جنبه هاى عمده ى آن مى پردازیم.
رسیدن به حد رشد براى صلاحیت ازدواج از نظر فقه امامیه تنها رسیدن به سن بلوغ کافى نیست، بلکه علاوه بر آن، دختر و پسر باید رشید هم باشند; یعنى بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند، تا بتوانند به استقلال و از روى اراده و اختیار عقد ازدواج ببندند.
شهید مطهرى درباره ى شرط بودن رشد براى ازدواج مى نویسد:
در فقه و سنت اسلامى محرز و مسلم است که براى ازدواج تنها عقل و بلوغ کافى نیست; یعنى یک پسر به صرف آن که عاقل و بالغ است نمى تواند با دخترى ازدواج کند; هم چنان که براى دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ دلیل کافى براى ازدواج نیست، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است.[14] اگر بخواهیم کلمه ى رشد را به مفهوم عام آن تعریف کنیم، باید بگوییم:
رشد یعنى این که انسان شایستگى و لیاقت اداره و نگه دارى و بهره بردارى هر یک از سرمایه ها و امکانات مادى و یا معنوى را که به او سپرده مى شود داشته باشد; یعنى اگر انسان در هر مرحله اى از زندگى که داراى یک شأن و منزلت و مقامى است و یا ابزار و وسیله اى را دارد شایستگى اداره و نگه دارى و بهره بردارى از آن را داشته باشد، چنین شخصى در آن کار و در آن شأن «رشید» است. حال، آن چیز هر چه مى خواهد باشد، همه ى آن اشیایى که وسایل و سرمایه هاى زندگى هستند. سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد مردى که ازدواج مى کند خودِ ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگى، وسایل و، به تعبیر دیگر، سرمایه هاى زندگى او هستند، و یا شوهر براى زن و زن براى شوهر حکم سرمایه را دارد.[15] بنابراین، رشد در مورد ازدواج یعنى شایستگى و لیاقت اداره ى زندگى; چنان که شهید مطهرى در این خصوص مى فرماید:
منظور (از رشد در مورد ازدواج) تنها رشد جسمانى نیست، منظور این است که رشد فکرى و روحى داشته باشند; یعنى بفهمند که ازدواج یعنى چه؟ تشکیل کانون خانوادگى یعنى چه؟ عاقبت این بله گفتن چیست؟ باید بفهمد این بله که مى گوید، چه تعهدهایى و چه مسئولیت هایى به عهده ى او مى گذارد و باید از انجام این مسئولیت ها برآید.[16] رشد به معناى یاد شده کاملاً یک امر اکتسابى و قابل یادگیرى است. والدین، اطرافیان و فرهنگ جامعه مى توانند نقش اساسى در شکل گیرى و تحصیل آن داشته باشند.
چه راهکارهایى در تعدیل سنّ ازدواج مى تواند مؤثر باشد؟
1. باید والدین، مربیان و مسؤولان تدابیرى در نظر بگیرند که نوجوانان و جوانان در ابعاد مختلف جسمى، جنسى، عقلى، اجتماعى، عاطفى و اقتصادى به طور هماهنگ و متناسب رشد نمایند. آنچه در حال حاضر مشاهده مى شود، ناهم ترازى رشد و بلوغ جنسى و جسمى و احساس نیاز به ازدواج، با دیگر ابعاد رشدى، یعنى رشد عقلى، اجتماعى، اقتصادى و عاطفى نوجوانان و جوانان است; لذا یا به محض رسیدن به بلوغ جنسى اقدام به ازدواج مى نمایند، در حالى که از نظر عقلى، عاطفى، اجتماعى و اقتصادى به حد رشد مناسب نرسیده اند و یا سال ها پس از رسیدن به بلوغ جنسى منتظر یافتن شغل مناسب، تکمیل تحصیلات و دیگر پیش نیازهاى زندگى باقى مى مانند که در نتیجه، یا اصلاً به آن دست نمى یابند و یا وقتى به آنها مى رسند که دیگر شادابى، طراوت و انگیزه ى ازدواج را ندارند، در هر دو صورت، زندگى آسیب پذیر و در معرض خطرهاى جدّى است.
2. از عواملى که موجب بلوغ جنسى زودرس و احساس نیاز کاذب در جوانان مى شود، باید به طور جدى جلوگیرى نمود; مانند دیدن صحنه هاى مهیّج، فیلم، ماهواره، اینترنت، روابط دختر و پسر و... .
3. فرهنگ سازى ازدواج ساده و منطبق با معیارهاى اسلامى، یکى از نیازها و راهکارهاى اصلى در حل مشکلات ازدواج جوانان است. اگر معیار در ازدواج و انتخاب همسر دستورهاى اسلام باشد، اکثر یا هیچ یک از این مشکلات وجود نخواهد داشت. تبعیت از آداب و رسوم نادرست، برخى تحصیلات نامتوازن، روابط بى حدّ و مرز دختر و پسر، بینش غیردینى که فقط اسباب مادى را درنظر مى گیرد، کم رنگ شدن توکل و توجه به خداوند و نیز هزینه هاى اضافى و تشریفات، از عوامل اصلى بالا رفتن سن ازدواج محسوب مى شوند. این زنجیرهاى اسارت آور و دست و پاگیر، متأسفانه در حال گسترش است. باید بینش جوانان و نوجوانان و خانواده ها نسبت به زندگى، ازدواج و... اصلاح شود تا بتوان مقدمات ازدواج آنان را در زمان مناسب و با الگوگیرى از امامان معصوم(علیهم السلام)، که قبل از 25 سالگى اقدام به ازدواج مى نمودند، فراهم کرد.
________________________________________
[1]. نساء: 6.
[2]. شیخ طوسى، التبیان فى تفسیر القرآن، ج 3، ص 116.
[3]. تفسیر مراغى، ج 4، ص 188.
[4]. تفسیر صافى، ج 1، ص 391.
[5]. شیخ حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 1، ص 30.
[6]. همان، ج 1، ص 31.
[7]. همان.
[8]. همان، ص 70، ح 4.
[9]. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 20، ص 61.
[10]. شیخ مفید، الارشاد، (قم: مکتبة بصیرتى)، ص 253.
[11]. مهدى پیشوایى، سیماى پیشوایان در آیینه ى تاریخ، (قم: مؤسسه ى انتشارات دارالعلم، چاپ پنجم، 1380)، ص 77.
[12]. محمد تقى عبدوس، فرازهاى برجسته از سیره ى امامان شیعه، (دفتر تبلیغات اسلامى)، ج 2، ص 29 ـ 28.
[13]. ر. ک: مرتضى مطهرى، مقاله رهبرى در اسلام، (انتشارات صدرا، بى تا).
[14]. مرتضى مطهرى، امدادهاى غیبى در زندگى بشر به ضمیمه ى چهار مقاله ى دیگر، (انتشارات صدرا، بى تا)، ص 120 و 153.
[15]. همان، ص 122.
[16]. همان، ص 154 ـ 153